قاضي از پسر پرسيد . اگر تو شتر را نديدي چطور مشخصات او را
درست داده اي ؟
پسرك گفت : در راه ، روي خاك اثر پاي شتري ديدم كه فقط سبزه
هاي يك طرف را خورده بود . فهميدم كه شايد شتر يك چشمش كور بود
.
بعد ديدم در يك طرف راه مگس بيشتر است و يك طرف ديگر پشه بيشتر
است . و چون مگس شيريني دوست دارد و پشه ترشي را نتيجه گرفتم
كه شايد يك لنگه بار شتر شيريني و يك لنگه ديگر ترشي بوده است
.
قاضي از هوش پسرك خوشش آمد و گفت : درست است كه تو بي گناهي
ولي زبانت باعث دردسرت شد . پس از اين به بعد شتر ديدي ، نديدي
!!
اين مثل هنگامي كاربرد دارد كه پرحرفي باعث دردسر مي شود .
آسودگي در كم گفتن است و چكار داري كه دخالت كني ، شتر ديدي
نديدي و خلاص .
|