سه بچه خوك 

   

 رفت ورفت تا به خانه توتو رسيد .در زد وفرياد كشيد : ” توتو ، توتو  در را بازكن گرگه دنبال من است . “

توتو در را باز كرد و گفت :” نگران نباش خانه من محكم است  و با فوت گرگه خراب نمي شه .“

 

 گرگه كه مومو را دنبال مي كرد به خانه توتو رسيد و قاه قاه خنديد و گفت :” الان فوت مي كنم و خونه شما را خراب ميكنم و هر دوي شما رو مي خورم . “ بعد  فوت كرد ولي چون خانه توتو محكم بود خراب نمي شد 

آخر سر گرگه خسته شد ، پيش خودش فكر كرد كه حالا چكار كنم . بعد يك چيزي به ذهنش رسيد و پيش خودش گفت :” چون خونه توتو چوبي هست اگر آنرا به آتش بكشم ، خوكها مجبور مي شوند كه بيرون بيايند بعد آنها رامي گيرم ومي خورم .“ براي همين خانه توتو را آتش زد   

 

   

 

كتابخانه كودك

     طراحي صفحات توسط سايت كودكان دات او آر جي  ، هر نوع كپي برداري پيگرد قانوني دارد