داستان كودكانه  

 پرنده مهربان 

روزي  كوچولويي تصميم گرفت با  اش به  پياده روي برود

او يك    و يك را درون   اش گذاشت  

او اش را بر سر كرد   

و   را درون قرار  داد و بيرون رفت 

ناگهان تندي وزيد و اش را روي 

نوك انداخت

يك كوچك زيبا كه اين اتفاق را ديد روي  پريد

و او را با نوكش به زمين انداخت

و    كوچولو را      كرد

بعدبراي تشكر از كوچك كمي از خرده هاي  ريخت 

حالا ديگر   كوچك هم   بود  

 

 

 

كتابخانه كودك

     طراحي صفحات توسط سايت كودكان دات او آر جي  ، هر نوع كپي برداري پيگرد قانوني دارد