سبدهايشان را باز كردند و سفره را چيدند ولي يكدفعه مامان لاك پشته با
ناراحتي گفت : يادم رفت درقوطي
بازكن را بياورم .
پدر لاك
پشت به پسرش گفت : پسرم تو برگرد و آن را بياور .
پسرك
اول قبول نكرد ، ولي پدر برايش توضيح داد كه ما بدون دربازكن نمي
توانيم قوطي ها را باز كنيم و چيزي بخوريم و صبر مي كنيم تا تو برگردي
. ما به تو قول مي دهيم
پسرك
با ناراحتي به راه افتاد
|