|
قصه كودك
|
دو موش بد
_صفحه 2
|
|

|
خانم موشه جعبه هاي كوچكي را توي قفسه پيدا كرد كه رويشان نوشته بود برنج ،
شكر ، چاي ، اما وقتي كه آنها را برگرداند بجز دانه هاي قرمز و آبي
چيزي داخلش نبود. |
|

|
آنها از ناراحتي تا آنجا كه مي توانستند رفتار زشت از خودشان نشان دادند.
آقا موشه لباسهاي جين را از كشو در آورد و آنها را از پنجره به بيرون
پرتاپ كرد.
خانم موشه كه داشت پرهاي داخل بالشت لوسيندا را بيرون مي ريخت بياد آورد كه
خيلي دلش يك تشك پر مي خواست. |
|

|
او با همكاري اقا موشه بالشت را به طبقه پايين برد و از روي قاليچه جلوي
شومينه عبور كردند. رد كردن بالشت از آن سوراخ خيلي مشكل بود اما به هر
سختي كه بود اين كار را انجام دادند.
خانم موشه برگشت و يك صندلي و قفسه كتاب و قفس پرنده و چند تا خرت و پرت
ديگر را برداشت و با خودش آورد. |
|
 |
قفسه كتابها و قفس پرنده از سوراخ رد نشدند بنابراین خانم موشه آنها را پشت
ذغالها رها كرد. او برگشت و يك كالسكه با خودش آورد
خانم موشه دوباره برگشت و يك صندلي ديگر با خودش آورد كه يكدفعه صدايي را
در پاگرد شنيد . او بسرعت به سواخش برگشت و عروسكها وارد اتاق كودك شدند
. |
|
 |
اما چشمهای لوسیندا و جین چه دید!
لوسیندا روی اجاق واژگون
شده نشست و به اطراف خیره شد. جین هم به کشوهای آشپرخانه تکیه داد و نگاه
کرد . اما هیچکدام حرفی نزدند.
قفسه کتابها و قفس پرنده در کنار جعبه ذغالها رها شده بود ولی گهواره و
تعدادی از لباسهای لوسیندا را خانم موشه برده بود.
البته خانم موشه چند تابه و قابلمه بدرد بخور و مقداری چیزهای دیگر را
برداشته بود. |
|

|
دختر کوچولویی که خانه عروسکی متعلق به او بود گفت : من می روم و یک عروسک
پلیس می آورم.
اما پرستارش گفت: من یک تله موش خواهم گذاشت. |
|

|
این آخر داستان دو موش بد بود اما آنها خیلی بدجنس نبودند . آقا موشه خسارت
آنچه که شکسته بودند پرداخت کرد . چون عید کرسیمس بود موش و همسرش یک
اسکناس داخل جورابهای لوسیندا و جین انداختند.
و خانم موشه هم صبح خیلی خیلی زود با خاک انداز و جاروش به خانه عروسکی
آمد تا آن را تمیز کند .
|
 |
صفحه اصلي سايت كودكان
>
قصه >
كتابخانه كودك
>
دو موش بد
|
|
|