|
|
|
|
|
كوچكترين شواليه |
|
|
در
زمانهاي خيلي قديم، حتي قبل از پادشاهي آرتور شاه، مرد آهنگري
زندگي مي كرد كه قدش فقط 50 سانتيمتر بود. او آنقدر كوتاه بود كه
براي نعل كردن اسبها بايد روي چهارپايه مي ايستاد. اما اين مشكل
او را نگران نمي كرد، زيرا برخلاف اينكه خيلي كوتاه بود ولي
شجاع و قوي بود. در حقيقت او قلبا مطمئنا بود كه روزي يك شواليه
مي شود و با دختر پادشاه آن سرزمين ازدواج مي كند. |
|
پرنسس
تنها فرزند شاه و ملكه بود و جاي تعجب نبود كه آهنگر كوچولو، او را
خيلي دوستش داشت چون پرنسس هم مهربان و هم زيبا بود. پرنسس حتي از
آهنگر هم كوتاهتر بود. او موهاي ابريشمي بلندي داشت كه آنها را مي
بافت. اما افسوس كه مرد آهنگر كوچولو نمي تواست او را از اين علاقه
آگاه كند. بهرحال او دختر پادشاه بود و او تنها يك آهنگر عاشق بود كه
حتي قد بلندي نداشت. |
|
روزي اژدهاي وحشتناكي به سرزمين پادشاهي آمد و نفسهاي آتشينش را
روي كساني كه در مسيرش بودند مي باريد. خانه را زير پاهاي
سهمگينش خراب مي كرد و مزارع را مي سوزاند. برخي از شواليه ها با
او جنگيدند ولي شمشيرشان قادر نبود كه گردن كلفت اژدها را جدا
كند. اژدها هر شب به خانه اش برمي گشت، خانه ي او غاري در ميان
كوه ها بود كه بوسيله دره عميقي احاطه شده بود. |
اژدها بوسيله يك ورد جادوئي، جادو و محافظت شده بود. او مي گفت:
كسي مي تواند طلسم مرا بشكند كه هزار شمشير با خودش بياورد و از
آنها درست استفاده كند و اگر بخواهد به مخفيگاه من برسد بايد از
پلي عبور كند كه در اينجا وجود ندارد و آخرين نكته براي غلبه بر
من، فنجان پري است كه خالي شده است.
|
|
برخي از شواليه ها به جنگ با اژدها رفتند و تعدادي هم مجروح شدند
ولي فايده اي نداشت و اژدها به قصر نزديكتر و نزديكتر مي شد.
پادشاه اعلام كرد هر كس اژدها را بكشد، نيمي از سرزمين پادشاهي
را به او مي بخشد. شواليه هائي از سرزمين هاي ديگر آمدند . آنها
قدرتمندترين و شجاعترين و هيكل مندترين شواليه هاي بودند كه تا
حالا كسي ديده بود. يك گروه هزارتايي با هم به اژدها حمله كردند
.
|
|
اما اژدها با يك حركت سريع بالهاي بزرگش پنجاه تن از آنها را از
اسب به زمين انداخت و با نفسهاي آتشينش بقيه را پرت كرد و
گفت:شما فكر مي كنيد كه من كلك مي زنم. هزار مرد كه راهش نيست،
يك نفر كافي است، فقط يك مرد با هزار شمشير و يك برنامه ريزي
پادشاه اعلام كردكه هر كه بتواند اين راز را كشف كند و اژدها را
از بين ببرد ، هر آنچه كه آرزو كند برآورده خواهد كرد. |
ديگر بازرگانان هم مشغول شدند و بزودي شمشيرها از هر جا جمع
آوري شد. شمشيرهاي پهن ، شمشيرهاي باريك ، شمشيرهاي تيز و
كند، شمشيرهاي تزئيني، اما بيشتر شمشيرهاي باريكي بودند
همانند همان چيزي كه يك مرد ممكن است با خودش حمل كند . يك
شمشير باريك بيشتر شبيه يك خنجر است و اكثر شواليه ها يك هم
چنين خنجري داشتند
|
صفحه
1 _ 2 _
3
|
صفحه اصلي سايت كودكان
>
قصه >
كتابخانه
نوجوان
> كوچكترين شواليه |
|